آفتابگردان



پس از گذشت 38 سال از انقلاب با شکوه ملت ایران و سال های سپری شده از جنگ؛ خوزستان هنوز هم جنگ زده است!

این روزها می شنوید که با آمدن باران، گردو خاک، و این روزها مه! همه نیازهای اولیه هم میهنان خوزستانیم به یغما می رود!

مدتی بود که دیگر به آمدن گرد و خاک و چگونگی کنار آمدن با آن خو گرفته بودند ولی دیگر سریال بی تدبیری مسوولین باعث اوج گیری نیتی مردم شده است!

دانش آموزان، کارمندان و کارگرانی که مدت هاست به خاطر بی تدبیری مسئولین باید در این هوای ناجوانمردانه به محل های تحصیل و کارشان بروند و با نبود امکانات اولیه برای کار و تحصیل مواجه می شوند!درست است که دولت به فکر کاهش روزهای تعطیلی برای خدمت به ملت است ولی آیا سلامت مردم مهمتر است یا قربانی شدن مردم خوزستان!؟؟قربانی شدن برای کسانی که ارزش خوزستانی ها را به سان کمترین افراد پایین شهرهای خویش نمیدانند!

دیگر کارد را به استخوان رسانده اید!در پشت پرده به دنبال چه هستید؟؟برای چه و تا به کی دروغ به هم میهنان خوزستانیم؟؟

·         به فکر نیتی مردم از مسئولینید؟؟؟ آنهایی که که خیلی ها در استان خانه و کاشانه ندارند و تهران نشینند؟؟! که باعث کوچ مردم خوزستان به شهرهای دیگر شده اند؟که اینجا مکانی برای درآمد آنهاست؟ اشکالی ندارد خوزستانی ها همچون درختان نخل شان طاقت سختی آموخته اند و این نیز بگذرد!

·         ولی وای بر شما که که با افزایش سطح نیتی مردم به دنبال نیتی از نظام باشید؟؟!

مبادا و بداندید که مبادا که در پس افکارتان در بالابردن سطح نیتی مردم، هدف قرار گرفتن نظام باشد که این مردم نشان داده اند که ریشه بر تبر آنانانی خواهند زد که حتی خیال ضربه بر آن را  داشته باشند!

از شما میخواهیم تا فرصت باقی است تمام آنچه را نابود کرده اید به جایگاه اصلی خویش بازگردانید! حقوق طبیعی مردم خوزستان داشتن بی دغدغه آب و برق و گاز و تلفن می باشد که در گذشته کم و بیش بی دغدغه داشته اند! بیاید به فکر بعدی که مسئولیتی ندارید باشید که وقتی مردم به شما فکر میکنند و یا حتی خودتان به خویش فکر میکنید خاطره ای خوب برجای بگذارید و اگر هم نمیتوانید جای را به کسی بدهید که میتواند!

و یادتان نرود که این ی بازی ها، این گل دادن ها، این به یغما بردن کارون و این سکوت های بی جا؛ همه و همه در یاد مردم خوزستان خواهد ماند و روزی یقه تان را خواهند گرفت!

در تاریخ ثبت شود خوزستان در بیست و سومین روز از بهمن ماه سال 95 هنوز هم جنگ زده است! بدون برق و آب و تلفن!


به نام او که هر چه داریم و هست از ذات بی بدیل اوست

سلام

صدای مان را از یکی از جنوبی ترین استان های کشور عزیزمان یعنی خوزستان و گرمای 50 درجه ای این روزهایش می شنوید؛

امیدوارم حال همه شما خوب باشد و ایام را به شادی و شادکامی بگذرانید که البته همین که از طوفان جان سالم به در برده اید باید شاد باشیدJ

حال که این نوشته برایتان خوانده می شود فرسنگ ها از شما فاصله داریم و در حال خدمت به دوستان عزیز دیگری هستیم که امیدواریم مورد قبول پروردگار قبول واقع شود.

بسیار دوست داشتیم که در کنار جوانان پاک دل هلال احمری باشیم و از بودن در کنارشان حض وافری را ببریم ولی با توجه به فرصت اندک و راهی بسی طولانی که دوست داشتیم هموار می شد که نشد و برنامه بسیار قوی دوستان دیگر قسمت نبود که البته جای گله ای هم نیست و امروز هم روز جشن و است و دیگر اصلا نباید گله کرد.

به هر حال دعوت پیامکی عاقبتی جز این نخواهد داشتJ

و اما اینجا.

می گویند که برنده اول مسابقه ای شده ایم و خاطره مان را خاطرتان پسندیده است.

خدای بزرگ را شاکریم و برایمان جای شادکامی و مسرت است.

آری خاطره ای که برگزیده شده است درست است که نام این حقیر در کنارش به چشم می خورد ولی مربوط به کعبه دل های عاشق است.

اگر آن روزها در کنار بی منتان خدمت به مردم می بودید آن را بیشتر احساس می کردید، جایی که قلب ها تصمیم می گیرند نه فکر ها و انجاست همه چیز نماینگر عاشقی است. جایی که جوان 20 ساله و یا حتی 15 ساله و شاید هم کوچک تر همه خود را برای زائران حسین بن علی می گذارد و خاک پای آنان را توتیای چشمانش می کند، جایی که بزرگی انسان ها به خدمت بیشترشان به عاشقان حرم عشق است باید هم که اتفاقاتی شگرف تحقق یابد.

پای امام مهربانی که میان باشد همه چیز ممکن خواهد شد همان گونه در نوشته ای که عرضه شده بود آن کودک بی زبان، لب به سخن می گشاید و عده ای را مبهوت خود می کند.

آری، سلاح عشق تنها سلاحی است که بر قلب های مان حکم فرمایی می کند.

خویش هم که هرازگاهی به این نوشته می نگرم سراپا اشتیاق می شوم و تنها قطراتی است که در چشمانم حلقه میزند و بغضی که گلویم را می فشارد.

حسین بن علی (ع) است که برگزیده دل ها و قلب های ماست و ما این وسط نقل کننده ای بیش نبوده و نیستیم.

اما اینجا باید از جوانانی یاد کنم که در گرمای شلمچه در میان مین های عمل نشده شوق خدمت را برایمان تداعی می کنند و تنها دغدغه زندگی شان کمک به مردم است. طرح همنوا با کاروان نینوا همه ساله در یادمان شلمچه و در مرزبین المللی ایران عراق اجرا می شود و احساس این حقیر آن است که باید بیشتر به آن بها داده بشود.

شاید هم اکنون برخی در دل هایشان بگویند که این چیزها دیگر دِ مده شده است ولی بدانید که هنوز جوانانی هستند که مد برایشان خدمت بیشتر است.

عزیزان من و مسئولین بزرگواری که امروز در این سالن اجتماعات گرد هم آمده اید به قبلی ها گفته ایم و امروز به شما عزیزان می گوییم که نگذارید که فردا چیزی جز پشیمانی که چرا در فرصتی که داشته ایم بیشتر خدمت نکرده ایم  گریبانمان را بگیرد.

و اما در پایان باید بگویم که شاید روزهای خوبی را در سازمان جوانان هلال احمر خوزستان نمی گذرانیم ولی هنوز زنده ایم و علی رغم میل خیلی هایی که نمیخواهند، صدای مان به گوشتان می رسد.

امیدوری مان همچنان باقی است چون مرد می دانیم و مرد جنگ برای خواسته هایمان، و دیری نخواهد پایید که با یاری خداوند باز هم خوزستان مهد تحولاتی چشم گیر در کشور باشد، همان گونه که تا کنون بوده است.

روز و روزگار به کامتان.

باد و طوفان نبردتان

:)

یا حق

احسان کوزه ساززاده

یه جوون ایرونی هلال احمری

ساعت 23:28

پ.ن: http://helalejavan.blog.ir/


احسان کوزه ساززاده| جمعیت هلال احمر این روزها، روزهای جدیدی را تجربه می کند.

                            

مدتی بود که در ذهن خویش نوشته ای نسبتا جامع در مورد جمعیت هلال احمر شکل گرفته بود که غفلت و یا فشارهای کاری مانع از نوشتن آن می شد تا اینکه امروز فرا رسید.

روزی که دیگر تعدادی از مسئولین جمعیت هلال احمر کوله بار خویش را بستند و رفتند و خوبی ها، نیکی ها و البته اشتباهات و تیرگی کارهایشان باقی ماند.

همیشه و پس از اتمام هر دوره ای باید به جنبه های مثبت و منفی کار نگریست که حتما آقایان کار خویش را سبک و سنگین کرده اند.

در طول این دوره زحمات فراوانی کشیده شد همچون حمایت ها و اعتمادهای شایسته مسئولین امر جمعیت هلال احمر، برگزاری همایش های تخصصی در چهارچوب اصول هفت گانه و همان گونه قدرت مندی و تواندمندسازی در کمک های انسانی در حوادث و بلایا به جامعه که گل سرسبد کارهای مثبت این دوره اخیر مسئولین می تواند باشد بسیاری از کارهای دیگر.

و البته دسته ای از اشتباهات، که باید نقل شود تا اگر که برای مسئولین آشکار نبوده است آشکارا گردد که یقینا بر پیکره اعضای هلال احمرآثار مخرب آن وارد شده است.

اشتباهاتی شاید سهوی که بعضی ها نه آن روز پاسخگوی آن ها بودند و دیگر امروز هم دیگر مجالی برای پاسخگویی نیست.

شاید هنوز هم در خاطرتان باشد چگونگی شکل گیری نهضت نوپای پیشاهنگان با اهداف مورد نظر که با یاری خداوند به راه تعالی هدایت شد، همایشاتی وزین همچون همایش ورزشگاه آزادی، انتخاب ها که البته بخوانید انتصابات- نابخردانه، انتخابات شوراهای هلال احمر که با ضعف ها و شبهات برگزار گردید و بسیاری دیگر که هیچ گاه هیچ کس در قبال آنان پاسخگو نبود!

می گویند هلال احمر ی نیست؟

حس میکنم اگر از دیدگاهی دیگر بنگریم سخن گزافی نیست که امروز بگوییم هست!

هلال احمر جمعیتی است که توسط هر دولت رئیسش تعیین، ت های کاریش تعریف و با اصول هفت گانه همسان سازی می شود که البته تغییر دیدگاه به این جمعیت مردم نهاد به شرط اهمیت دادن به اصول می تواند باعث رشد و بالندگی باشد.

هر دولتی نگرشی خاص برای جمعیت دارد برای مثال همین دولت پیشین اهدافش از اهمیت دادن به مقوله هایی همچون: پیشاهنگی که تفکرات اسفندیار خان را قرار بود دنبال کند، از به ظاهر مرخصی رئیس جمعیت هلال احمر گرفته تا اینکه بتواند اصول تبلیغاتی دولت پیشین را تبیین کند، از همایش وزین ورزشگاه آزادی که مثلا برای تقدیر از دست اندرکاران سفرهای نوروزی تشکیل شده بود و عجب تقدیر درخوری بود و چقدر خوب مهمان داری شد و در پشت پرده چه گذشت؟!و مسائل دیگری که ذهنم یارای بیان آن ها را ندارد!

پای صحبت دلسوزان هلال احمری که می نشینی خیلی ها معتقدند اشتباهات مهم و بزرگ تر جمعیت هلال احمر در کشور ریشه در انتصابات نابخردانه در جمعیت هلال احمر استان ها دارد.

در آغاز به کار و در ابتدای دولت پیشین انتصابات خوبی اقدام گرفت که باعث پیشرفت در بسیاری از حوزه ها شد و شعار دولت مبنی بر عدالت در تمامی سطوح در حال عملی شدن بود ولی دیری نپایید که هر چه جلو تر می رفت اوضاع خراب تر و خراب تر می شد./

تعدادی از استان ها بخصوص خوزستانی که نویسنده در آن روزگار می گذارند سرآمد بود که چند خطی را به آن اختصاص می دهم.

پس از دورانی حدودا یک ساله بسیار موفق و درخشان در ابتدای دولت در جمعیت هلال احمر خوزستان و کارهای زیربنایی و آموزشی بسیار بزرگ ناگهان ورق برگشت و بد هم برگشت!

دبیر کل جمعیت دست به تغییرات اساسی در خطه سرخ خوزستان زد و مدیریت کلان جمیعت را به فردی دیگر سپرد و مطابق همیشه تیمی جدید بر سر کار آمد!

ترکیبی که به استثنای چند نفر دیگر امروز شاید می توان گفت از ضعیف ترین اعضای تاریخ هلال احمر خوزستان به حساب می آید!

البته خود خوزستانی ها هم مقصرند که تن به این ذلت دادند و دم هم برنیاورند!

فارغ از دیگر بخش های جمعیت به عنوان جوانانی هلال احمری باید به سازمان جوانان و اقدامات صورت گرفته در آن پرداخت.
استراتژی کلی این گونه پیش می رود که جمعیت با بحران بودجه مواجه است و در این راستا برنامه ها یا برگزار نشده یا اگر هم برگزار شده با حداقل امکانات اولیه، تا خرده آماری از اجرای برنامه ها داده شود (آماری که امیدواریم رقم هایی صحیح میان مسئولین رد و بدل شده باشد) و پس از آن که مسئولین محترم پایتخت نشین صدای جوانان خوزستانی را می شنیدند و شاید اگر هم درصدد انجام حرکتی جهت اصلاح بودند عملی نشد، تنها امید آن بود که با گذشت زمان شاید همه چیز درست شود که البته نشد.

اینجا فاجعه کم رقم نخورده است؛ مهم ترین آن ها ریزش بسیار بالای اعضای جوان می باشد و از حال این روزهای شان همین بس که دیگر امسال رقابت مهری در استان خوزستان در کار نبود و نفرات برتر بسیار عادلانه برگزیده و معرفی شده اند.

در خفقان موجودی که مجال کار را برای افراد دلسوز سد کرده اند، جیره خواران جمع شده اند و روزگار می گذرانند تا تحفه ای ناچیز برای اهل و عیال تامین شود و بس!

حیف است از شهرستان های استان چشم بپوشیم، اینجا اندکی از مرکز استان خوزستان برایتان می گوییم دیگر خودتان تا آخر خط را نتیجه بگیرید!

پس از تغییرهای متوالی در جمعیت هلال احمر اهواز بالاخره آقایانی بر سرکار آمدند که چتر تفکر بسیج را بر سر جمعیت گسترانیده و اینجا محلی برای استفاده( شما بخوانید سوء استفاده) یاران پیشین پایگاه از امکانات باالقوه جمعیت هلال احمر شد!

باز هم مثبت نگر باشیم! روحیه بسیجی نکته مثبتی بود که می توانست کمک کننده باشد ولی تفکر بسیج و موازی کاری ها پیاپی در جمعیت هلال احمر راه را بر خیلی ها بست و در پاسخ به منتقدان برچسب هایی زده می شد و البته هنوز هم می شود!

البته اشتباه نشود نه اینکه تفکر بسیجی خدایی نکرده بد باشد بلکه: هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد!

از برنامه های روتین هلال احمر شده است برپایی ایستگاه صلواتی در ایام و مناسبت های مختلف وکم رنگ تر به اصول پرداخته می شود، فاجعه این جاست که کوته نگری برخی آقایان به آنجا می رسید که دسته های عزا و شادی را والاتر از برنامه هایی در راستا و پرداخت به اصول جمعیت به شمار می آورند.

اینها همگی تیشه بر قلب هلال احمری های واقعی است!

حقیقتا حیف است استفاده نکردن از جوانان پاک دل هلال احمری به بهانه های واهی!

آنانی که از مال و ناموس و توان و خانواده خویش برای خدمت به مردم می گذرند، آنانی که لحظه های خوش در کنار خانواده بودن را با در کنار مردم بودن برای کمک به آنان و نجات جان شان عوض کرده اند.

آری آنان امروز خطر را بیشتر درک می کنند.
پاسخ این مشکلات را جوانان وطنم در هلال احمر دیگر شاید در روز رستاخیز بگیرند که حقیقتا عدالت به حق آشکار خواهد شد.

همیشه گفته ایم و خواهیم گفت که هلال احمری خسته نمی شود و مرد روزهای سخت است و هنوز هم به آرمان شهر جمیعت هلال احمر می نگریم می گوییم: اندکی صبر سحر نزدیک است.

مسئولین امروزی باید از کارهای انجام گرفته و نگرفته مسئولین دیروزی درس بگیرند تا بتوانند خدمتی در خور جوانان عاشق و دلسوخته زمان حادثه داشته باشند که با گفته های نقل شده در رسانه ها انشااالله مسئولین امروزی گام محکمی را در راستای رسیدن به بهترین ها در جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران بر دارند.

شعار "ما میتوانیم" را زنده خواهیم کرد کافی است اندکی اعتماد و احترام به نظرات جوانان عاشق هلال احمر.

بدانید که این پایان کار ما نیست.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

همگام با وحی؛ بلاگ تخصصی تفسیر تنزیلی کرکره پلی کربنات شیشه ای حیران نباش خواهد آمد روح الامین حریری به رنگ آبان طراحی سایت، سئو، تبلیغات در گوگل ARMY.BTS اپامه مال کسب و کار تور کیش